۳ محکوم به قصاص که در سالهای ۸۹، ۹۲ و ۹۵ در پروندههای جداگانه مرتکب به قتل شدند، بامداد چهارشنبه ۲ شهریورماه برای اجرای حکم قصاص پای چوبهدار میروند.
در پروندهاول بازیگر تیزرهای تبلیغاتی و نویسنده ۲۰ کتاب که بهمنماه سال ۹۵ همسر خواستگار سابقش را با شلیک ۲ گلوله به قتل رساند، بامداد چهارشنبه دوم شهریورماه در پلان نفسگیری که شاید آخرین بازی زندگیش باشد برای اجرای حکم قصاص به دیدار چوبه دار میرود.
ساعت ۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ قاضی محسن مدیرروستا، کشیک جنایی پایتخت در جریان قتل مرد ۳۲ سالهای قرار گرفت. مقتول با شلیک ۲ گلوله با اسلحه شکاری ساچمه زن به صورت و پهلویش زخمی و به بیمارستان یافت آباد منتقل و در آنجا به دلیل شدت جراحات جان خود را از دست داد.
پس از آن با حضور قاضی و کارآگاهان جنایی در بیمارستان تحقیقات درباره این حادثه از همسر مقتول که به هنگام انتقال شوهرش به بیمارستان بر بالین او حضور داشت آغاز شد. او سعی داشت وانمود کند از اتفاقی که برای همسرش پیش آمده شوکه شده و ناراحت است.
زن جوان در جریان بازجوییها گفت: صبح بود که برای انجام کارهایم سوار خودروی ۲۰۶ خودم شدم و ازخانه بیرون رفتم. چون کارم طول میکشید، پسر ۲سالهام را به مادرم سپردم تا اینکه حوالی ساعت ۶غروب در بزرگراه آزادگان لاستیک ماشینم پنچر شد. با همسرم تماس گرفتم و او گفت که همانجا داخل ماشین بمانم تا برسد. دقایقی بعد رسید و درحالیکه به سمت صندوق عقب رفت تا زاپاس و جک را بردارد ناگهان مردی را دیدم که کلاه کاسکت به سر داشت و به طرف شوهرم رفت. او قصد زورگیری از شوهرم را داشت اما با هم درگیر شدند و آن مرد اسلحهاش را که داخل کاوری که پنهان کرده بود بیرون کشید و به شوهرم شلیک کرد. پس از شلیک ۳ گلوله من با جیغ و فریاد از ماشین پیاده شدم و از خودروهای عبوری درخواست کمک کردم تا اورژانس را خبر کنند.
اگرچه المیرا، همسر ۳۱ساله مقتول مدعی بود که یک زورگیر مسلح با انگیزه سرقت به همسرش شلیک کرده است، اما اظهارات یک شاهد روند تحقیقات را تغییر داد و همسر مقتول مضنون به دست داشتن در این جنایت شد. این فرد رانندهای عبوری بود که میگفت در زمان حادثه مرد تیرانداز را دیده که بالای سر مقتول ایستاده و به محض دیدن وی فرار کرده بود. این شاهد عینی میگفت که تیرانداز صورتش باز بود و کلاه کاسکت نداشت. با اظهارات این مرد مأموران حدس زدند که همسر مقتول به آنها دروغ گفته است. از سویی بررسیها نشان میداد که یکی از گلولهها بهصورت مقتول شلیک شده بود و بهنظر میرسید که انگیزه انتقامجویی بوده نه سرقت.
در ادامه تحقیقات اظهارات همسر مقتول در خصوص پنچر شدن خودرو مورد بررسی قرار گرفت. این زن در اظهاراتش مدعی پنچری لاستیک عقب خودرو ۲۰۶شده بود. اما کارآگاهان با بررسی لاستیکها وزاپاس اطمینان پیدا کردند که هیچکدام از لاستیکهای خودرو دچار پنچری نشده است. بنابراین کارآگاهان اداره دهم به تحقیق از المیرا، همسر مقتول در خصوص علت حضورش در اتوبان آزادگان پرداختند. اما او با شیون و زاری و جوسازی حاضر به ارائه توضیحات به کارآگاهان نشد.
بدین ترتیب با توجه به تناقضات موجود در اظهارات این زن و همچنین نتایج بهدست آمده، او در ساعت ۳:۳۰بامداد جمعه با دستوربازپرس محسن مدیرروستا ازشعبه ششم دادسرای جنایی تهران دستگیر و برای انجام تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد.
در شرایطی که المیرا شواهد و مدارک غیر قابل انکار را در اداره دهم پلیس آگاهی تهران پیش روی خود دید چاره نداشت جز آنکه لب به اعتراف بگشاید. زن جوان به قتل همسر با همدستی مرد جوان بازیگری که ۱۶ سال پیش خواستگار او بود اعتراف و آدرس محل سکونت او را به کارآگاهان پلیس آگاهی داد. کارآگاهان با شناسایی محل سکونت متهم ۳۶ ساله به نام«علیرضا»، که بازیگر تیزرهای تبلیغاتی بود، دریکی ازمحلههای جنوب تهران اورا نیز دستگیر و در بازرسی از محل سکونتش نیز یک اسلحه شکاری ساچمه زنی کشف کردند که مقتول بوسیله آن به قتل رسیده بود.علیرضا پس از انتقال به اداره آگاهی و رویارویی با المیرا، به طرح نقشه و ارتکاب جنایت اعتراف کرد.
با اعتراف صریح متهمین به مشارکت در ارتکاب جنایت، قرار بازداشت موقــــت از سوی بازپرس مدیر روستا برای متهمان صادر شد و هر دو متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.
المیرا، همسر مقتول که از زندگی با همسرش کلافه شده بود و در اظهاراتش دلیل این موضوع را ضرب و شتمهای مکرر شوهرش عنوان کرده بود، پس ازسالها، ازطریق اینستاگرام خواستگار سابقاش را پیداکرده بود که تبدیل به بازیگر تیزرهای تبلیغاتی و نویسنده چند کتاب شده بود. پس از آن به نامزد سابقش پیام داد و با او قرار ملاقات گذاشت. در جریان ملاقاتها هر دو از زندگی با همسرهایشان ناراضی و گلایه داشتند و علیرضا در جریان ضرب و شتم المیرا توسط شوهرش قرار گرفت. آنها با همدستی هم نقشه شومی را طراحی و با کمک هم اجرا کردند. بدین شکل که المیرا شوهرش را به بهانه پنچر شدن ماشینش از خانه بیرون کشید و با همدستی علیرضا او را به قتل رساندند.
علیرضا هم در جرریان اعترافات خود حرفهای المیرا را تأیید کرد و گفت: «اصلا نقشه قتلی در میان نبوده است».
او که عضو بنیاد نخبگان، نویسنده ۲۰جلد کتاب، بازیگر تیزرهای تبلیغاتی و استاد نقاشی است در ادامه اعترافات خود گفت: من نمیخواستم جان آن مرد را بگیرم. وقتی اسلحه را خریدم، فروشنده گفت این اسلحه شکاری و مانند تیرکمان است، حتی کبک را هم نمیکشد. علیرضا در خصوص روز حادثه به پلیس گفت: از المیرا خواستم به شوهرش زنگ بزند و به بهانه پنچر شدن ماشین او را به بزرگراه آزادگان بکشاند. خودم همه پشت یک تپه پنهان شدم. وقتی شوهرش رسید، من پشت تپه بودم. کمی آنطرفتر هم یکی از شاگردانم با موتور منتظرم ایستاده بود اما او نه شاهد صحنه قتل بود و نه از ماجرا خبر داشت؛ فقط آن روز ۵۰۰هزارتومان پول به او پرداخت کردم تا با موتورش در اختیارم باشد. چون من اصلا موتورسواری بلد نیستم و برای فرار از مهلکه باید از موتور استفاده میکردم.
او در ادامه گفت: به طرف صندوق عقب رفت که جک و زاپاس را بردارد. از پشت تپه بیرون آمدم و وقتی به او رسیدم اسلحه را به سمتش گرفتم که ناگهان شلیک شد. من حتی به خدمت سربازی هم نرفتهام و نمیدانم چطور باید از اسلحه استفاده کنم. مقتول به سمت من حمله کرد و لوله اسلحه را گرفت که گلوله دیگری شلیک شد و او روی زمین افتاد. سومین گلوله هم از ترسم دستم روی ماشه رفت و شلیک شد. وقتی دیدم خودروها توقف کردند به سرعت فرار کردم.
علیرضا پس از اعترافات صریح به قتل و بازسازی صحنه قتل جهت محاکمه به دستگاه قضایی معرفی و پس از مراحل دادرسی به قصاص محکوم شد. این نویسنده، بازیگر و عضو بنیاد نخبگان صبح دوم شهریور ماه شاید با آخرین نقش در پلان زندگیش روبرو شود.
پسر جوانی که ۱۲ سال پیش با اسید پاشی باعث مرگ دختر مورد علاقهاش شد، دومین محکوم به قصاصی است که بامداد دوم شهریورماه پای چوبه دار میرود.
۱۱مرداد سال ۸۹ اهالی شهرک «شهید مطهری» اسلامشهر با شنیدن ضجههای دختر ۲۳سالهای به نام لیلا هراسان از خانههای خود به بیرون آمدند. هنگامیکه با اوضاع جسمی ناگوار لیلا مواجه شدند بدون درنگ با پلیس و مرکز فوریتهای اورژانس تماس گرفتند.
مأموران پلیس در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند که فردی به نام «آرش» که با سماجت خاصی خواستگار لیلا بود اقدام به اسیدپاشی بر روی او کرده و سپس از محل متواری شده است. در ادامه تحقیقات پلیس مشخص شد که آرش خودش نیز هنگام اسیدپاشی آسیب دیده و در یکی از بیمارستانهای تهران بستری شده است. ماموران به سرعت سراغ متهم رفتند و او را دستگیر کردند.
لیلا در جریان تحقیقات به پلیس گفت: آرش چند بار به خواستگاریام آمده بود ولی من و خانوادهام به او جواب رد دادیم. با این حال، او دستبردار نبود و با سماجت زیاد میخواست هر طور که شده با من ازدواج کند.
او در ادامه صحبتهای خود گفت: روز حادثه آرش تلفنی با من تماس گرفت و از من خواست برای آخرین بار به حرفهایش گوش کنم. او به بهانه آوردن غذای نذری از من خواست مقابل خانهمان او را ببینم. من هم حرفش را گوش کردم. در را که باز کردم او را مقابل خود دیدم. قابلمهای کوچک در دست داشت اما تا سرم را بلند کردم و به او سلام گفتم مایع درون قابلمه را به صورتم پاشید.
این دختر ۲۳ ساله در ادامه حرفهای خود را چنین به پایان رساند: ناگهان سر و صورتم گر گرفت و چشمانم سیاهی رفت. انگار خواب میدیدم؛ آرش، جوانیام و زندگیام را با اسید سوزانده بود. او باید تقاص پس بدهد.
۱۰روز بعد از حادثه، لیلا بر اثر شدت جراحات وارده فوت کرد و این در حالی بود که آرش هم دچار ۲۵درصد سوختگی شده بود.
آرش با اعتراف به ارتکاب جرم، به بازپرس پرونده گفت که اسید را از پسر عمویش گرفته است و سپس اقدام به اسید پاشی کرده است. پس از اعترافات آرش، قرار مجرمیت وی از سوی دادسرای جنایی صادر و پرونده به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد که اسفند ۱۳۸۹جلسه محاکمه برگزار شد. در جلسه محاکمه ابتدا شفیعی، نماینده دادستان بزه انتسابی به متهم را محرز دانست و خواستار اشد مجازات برای او شد. نماینده دادستان همچنین خواستار مجازات مجید، پسرعموی آرش، به خاطر همکاری در اجرای نقشه شد. سرانجام مردادماه امسال، متهمان برای آخرینبار در شعبه ۱۱۳دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستادند و آرش به قصاص و مجید نیز به ۱۰سال حبس محکوم شد. آرش نیز به همراه علیرضا دومین محکوم به قصاصی خواهد بود که صبح دوم شهریور پای چوبهدار خواهد رفت.
در سومین پرونده جوانی که ۹ سال پیش در یک ساختمان نیمه ساز بنگاهدار جوانی را به قتل رسانده بود پای چوبه دار میرود.
۱۶مرداد سال ۱۳۹۲ با گزارش یکی از شهروندان، پلیس در جریان مفقود شدن جوانی به نام «پویا» قرار گرفت. بنا بر این گزارش با حضور مردی در پلیس آگاهی پروندهای در خصوص مفقود شدن برادرش به نام پویا تشکیل و موضوع مورد تحقیق و بررسی کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
این مرد به پلیس گفت: دیروز تلفن برادرم پویا زنگ خورد و بعد از دقایقی پویا سوار بر خودرواش خانه را ترک کرد. پویا به من گفت برای دیدن ساختمانی می رود و زود برمی گردد. اما از آن موقع خبری از پویا نداریم.
با شکایت مرد جوان تحقیقات آغاز شد و در بررسی های صورت گرفته خودروی مقتول در نزدیکی ساختمان نیمه سازی که پویا به آنجا رفته بود پیدا شد اما سرنخی از پویا بدست نیامد.
پس از آن کارآگاهان به سراغ صاحب صاحب سیم کارتی رفتند که برای آخرین بار با پویا تماس گرفته و پویا برای دیدن او از خانه خارج شده بود. صاحب سیم کارت زن میانسالی بود که مدعی بود سیم کارت را به خواهرزادهاش داده بود. خواهر زاده او نیز سیم کارت را به فردی به نام «شاهین» داده بود. درنهایت ماموران موفق شدند شاهین را شناسایی و شاهین دستگیر کنند.
همزمان با تحقیقات پلیس در بیابان های اسلامشهر یک جسد کشف شد که با آزمایشات دی ان ای مشخص شد آن جسد متعلق به پویا است. کبودیهای روی گردن جسد حاکی از قتل بر اثر خفگی بود.
با وجود آنکه شاهین از رتکاب قتل نفره می رفت؛ اما بازجوییهای تخصصی پلیس زبان او را به اعتراف باز کرد: «مقتول برای همسر برادرم ایجاد مزاحمت کرده بود و این دلیلی شد تا از او انتقام بگیرم.»
او در ادامه به پلیس گفت: مقتول در بنگاه کار می کرد و به بهانه بازدید از ساختمانی نیمه ساز او را به محل قتل کشانده و با طناب سفید رنگ او را خفه کردم. بعد جسد را سوار ماشینم کردم و در بیابان های اسلامشهر رها کردم.
با تکمیل تحقیقات و پس از بازسازی صحنه قتل از سوی عامل جنایت، شاهین در دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفت و با درخواست اولیای دم برای قصاص مواجه شد. با تایید حکم قصاص از سوی دیوانعالی کشور، او نیز به همراه ۲محکوم به قصاص دیگر سحرگاه چهارشنبه پای چوبه دار خواهد رفت. سرنوشت او و دو محکوم به قصاص دیگر در دستان اولیای دم مقتولین قرار دارد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟